دسته: آخرین

موارد تحت کنترل و خارج از کنترل در زندگی

موارد تحت کنترل و خارج از کنترل در زندگی

موارد تحت کنترل و خارج از کنترل در زندگی

چه چیزهایی در زندگی تحت کنترل من است و چه چیزهایی نیست؟

بسیاری از ما در زندگی گیر می کنیم، چراکه روی مواردی در زندگی تمرکز داریم که خارج از کنترل ما هستند. هرچه بیشتر ما این چنین رفتار می کنیم، بیشتر ناتوان می شویم، و بیشتر  ناکامی، ناامیدی، خشم و اضطراب را تجربه می کنیم. در مقابل، هرچه بیشتر روی مواردی تمرکز کنیم که تحت کنترل خودمان است، توانمندتر خواهیم شد؛ درواقع می توانیم اقدامات مفیدتری انجام دهیم.

در اینجا ایده هایی را با شما در میان می گذارم، تا به شما کمک کند که نسبت به این موضوع روشن تر شوید که چه چیزی قطعاً تحت کنترل ما نیست و چه چیزی به طور بالقوه تحت کنترل ما است:

موارد خارج از کنترل من:
  • اکثریت هیجانات و عواطفم
  • اکثریت افکار
  • اکثریت حس های بدنی ام
  • خاطراتم
  • این که به هدفم دست پیدا کنم و یا نکنم
  • وقتی کاری را انجام می دهم چقدر احساس مثبت نسبت به آن داشته باشم
  • اینکه مردم چه بگویند و چه کاری انجام دهند
  • اینکه دیگران نسبت به انگیزه های من چه درکی دارند
  • اینکه دیگران نسبت به من چه نظری دارند و مرا چگونه قضاوت می کنند
  • در آینده چه اتفاقاتی می افتد
  • در گذشته چه اتفاقاتی افتاده است
  • ضرر و زیان های دردآور و اجتناب ناپذیر در زندگی
  • آیا زندگی آنچه می خواهم را به من می دهد و یا خیر
  • اجتناب ناپذیر بودن پیری، بیماری و آسیب
 مواردی که تحت کنترل من هستند (به طور بالقوه):
  • چگونه به هیجانات و عواطفم پاسخ بدهم
  • چگونه به افکارم پاسخ بدهم
  • چگونه به حس های بدنی ام پاسخ دهم
  • چگونه به خاطراتم پاسخ بدهم
  • در راستای اهدافم چه اقداماتی را انجام دهم
  • در کاری که انجام می دهم چقدر تمرکز داشته باشم و تا چه حد درگیر آن باشم
  • برای آنکه روی دیگران تأثیر بگذارم، چه بگویم و چه کاری انجام دهم
  • چقدر از ارزشهایم برای انگیزه مند کردن خود استفاده کنم
  • اینکه آیا بر اساس آن انسانی که می خواهم باشم اقدام می کنم و یا نه
  • برای آنکه بر آینده ام تأثیر بگذارم چه می گویم و چگونه عمل می کنم
  • به افکار در مورد گذشته چگونه پاسخ می دهم
  • هنگامی که ضرر و زیان اتفاق می افتد نسبت به خود مشفق باشم
  • ارزش هایی که من بر اساس آنها زندگی می کنم، صرف نظر از اینکه زندگی آنچه می خواهم را به من می دهد یا نه
  • چگونه از خودم مراقبت می کنم و به خودم اهمیت می دهم
موارد تحت کنترل و خارج از کنترل در زندگی (توضیحات)

توجه داشته باشید که واژه ی “به طور بالقوه” در بالای ستون دوم بسیار اهمیت دارد؛ اگر ما در حالت هدایت خودکار (auto pilot)  باشیم، به شدت تحت تأثیر افکار و احساسات مان هستیم، و احتمالاً نمی توانیم موارد این ستون را تحت کنترل داشته باشیم.

اما اگر ذهن آگاهی داشته باشیم، به این معناکه نسبت به خود هشیار باشیم، در لحظهٔ حال حضور داشته باشیم، اجازه دهیم افکار و احساسات مان در جریان باشند بدون آنکه به قلاب آنها گرفتار شویم، آنگاه می توانیم روی این موارد کنترل داشته باشیم.

البته آنچه در بالا عنوان شد یک فهرست جامع نیست؛ مطمئنم شما می توانید موارد دیگری را هم به هر دو ستون اضافه کنید. اما برای شروع خوب است. بنابراین اگر می خواهید خود را توانمند سازید، بایستی ذهن آگاهی داشته باشید و در زندگی روی موارد ستون پایینی تمرکز کنید.

نویسنده موارد تحت کنترل و خارج از کنترل در زندگی:
دکتر راس هریس

مترجم:
سحر محمدی

برچسب‌ها:, , , , , , , , ,

داستان کوتاه ـ کار خیر

داستان کوتاه ـ کار خیر

داستان کوتاه ـ کار خیر

لینک تماس با ما / مرکز مشاوره خانواده شرق تهران
جهت اخذ نوبت ، مشاوره حضوری و تلفنی در زمینه :
مشاوره خانواده، مشاوره پیش از ازدواج، مشکلات شخصیتی، استرس، اضطراب، وسواس و سکس تراپی
شماره تماس ۰۹۱۹۲۱۳۶۰۲۳ با خانم دکتر صادقی (متخصص امور خانواده و ازدواج و سکس تراپی)

خاطره ای از استاد شفیعی کدکنی

نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم.
از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق هق گریه مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم…
(استادکدکنی حالا خودش هم گریه می کند…)
پدرم بود، مادر هم او را آرام می کرد،
می گفت: آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیگذارد ما پیش بچه ها کوچک شویم! فوقش به بچه ها عیدی نمی دهیم!…
اما پدر گفت:
خانم! نوه های ما، در تهران بزرگ شده اند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما……..

حالا دیگر ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های پدر را از مادرم بپرسم
دست کردم توی جیبم، ۱۰۰ تومان بود
کل پولی که از مدرسه (به عنوان حقوق معلمی) گرفته بودم
روی گیوه های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود بوسیدم.
آن سال، همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قدشان….
پدر به هرکدام از بچه ها و نوه ها ۱۰ تومان عیدی داد؛ ۱۰ تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد.

داستان کوتاه ـ کار خیر

اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم فروردین، که رفتم سر کلاس.
بعد از کلاس، آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش؛
رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش درآورد و به من داد.
گفتم: این چیست؟
گفت: “باز کنید؛ می فهمید”.
باز کردم، ۹۰۰ تومان پول نقد بود!
گفتم: این برای چیست؟
گفت: “از مرکز آمده است؛ در این چند ماه که شما اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند؛ برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند.”
راستش نمی دانستم که این چه معنی می تواند داشته باشد؟!
فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم: این باید ۱۰۰۰ تومان باشد، نه ۹۰۰ تومان!
مدیر گفت: از کجا می دانی؟
کسی به شما چیزی گفته؟
گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین.
در هر صورت، مدیر گفت که از مرکز استعلام می‌گیرد و خبرش را به من می دهد.

روز بعد، همین که رفتم اتاق معلمان تا آماده بشوم برای رفتن به کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتن شما استعلام کردم، درست گفتی!
هزار تومان بوده نه نهصد تومان!
آن کسی که بسته را آورده صد تومان آن را برداشته بود
که خودم رفتم از او گرفتم؛
اما برای دادنش یک شرط دارم…
گفتم: “چه شرطی؟”
گفت: بگو ببینم، از کجا این را می دانستی؟!
گفتم: هیچ، فقط شنیده بودم

 

لینک تماس با ما / مرکز مشاوره خانواده شرق تهران
جهت اخذ نوبت ، مشاوره حضوری و تلفنی در زمینه :
مشاوره خانواده، مشاوره پیش از ازدواج، مشکلات شخصیتی، استرس، اضطراب، وسواس و سکس تراپی
شماره تماس ۰۹۱۹۲۱۳۶۰۲۳ با خانم دکتر صادقی (متخصص امور خانواده و ازدواج و سکس تراپی)

برچسب‌ها:, , , , , , , , , , , , , , ,

دروغ هایی که به خود می گوییم

کتاب دروغ هایی که به خود می گوییم

نویسنده: جان فردریکسون

فهرست مطالب

فصل اول: یک جای کار می لنگد
فصل دوم: چگونه از حقایق زندگی مان اجتناب می کنیم
فصل سوم: امتناع از پذیرفتن
فصل چهارم: بمیرید پیش از آنکه بمیرید
فصل پنجم: گشوده بودن به حقیقت
فصل ششم: پذیرفتن

[us_image image=”7045″ align=”center” style=”shadow-1″ onclick=”lightbox” animate=”fade”]

توضیح کتاب دروغ هایی که به خود می گوییم

کتاب دروغ هایی که به خود می گوییم در ظاهر درباره روان‌درمانی است، در واقع درباره معنای آدم بودن است. همه ما به خودمان دروغ می‌گوییم تا از درد در زندگیمان اجتناب کنیم. از این رو، همه به عنوان آدم‌هایی ناقص و ناکامل با هم برابریم‏؛ پس می‌توانیم با شأن برابر با هم گفتگو کنیم و موظف به بیان حقایق به خود و دیگران هستیم. با این کار، یعنی دیدن دروغ‌هایی که به خود می‌گوییم و مواجهه با حقایقی که از آن‌ها اجتناب می‌کنیم، راهی را برای زیستن در حقیقت و با یکدیگر می‌یابیم. شنیدن حقیقت از دیگری به معنای تسلیم او شدن نیست، بلکه به این معناست که به چیزی بزرگتر تسلیم شده‌ایم:

حقیقت، واقعیت. وقتی شما به این کاروان که در منزل های متعدد توقف می کند، می پیوندید، ممکن است خودتان را ببینید. در مردم، در داستان ها، در دروغ هایی که آن ها به خوشان می گویند و در حقایقی که ما همه مجبوری در زندگی با آن ها رو به رو شویم. و در این سفر همچنان که دروغ های شما ناپدید می شوند، شاید شما آن کسی را که هستید و همواره بوده اید کشف کنید، چیزی نامیده نشدنی، وصف ناپذیر و اساسا ناشناختنی – یک راز.

بیایید نگاهی بیندازیم به حقایقی که همیشه در پس دروغ هایمان پنهان کرده ایم.

بخشی از کتاب دروغ هایی که به خود می گوییم

همه ما درد زندگی را چشیده و در سیلاب آن غرقه شده ایم. حقیقت ما رافرا گرفته است، اما با دروغ هایی که به خود میگوییم از آن دوری میجوییم ؛ دروغ هایی که تشخیص شان نمی دهیم و هرگز قصد گفتن آنها را ندارم . متاسفانه این دروغ ها ، که ممکن است نخست جان ما را نجات داده باشند، در بلند مدت بد ترین دشمنان ما و علت رنج ها بیشتر میشوند.

غافل از اینکه دروغ هایمان اشتباه اند و با تصور که خودمان در اشتباه ایم به دنبال کمک میگردیم .گمان میکنیم شکسته شده ایم، در حالی که دروغ هایمان اند که شکسته میشوند و به احساساتمان اجازه بروز میدهند . با فرار از احساساتمان ، دروغ های بیشتری به خود میگوییم که رنج های بیشتری ایجاد میکنند.

اگر آنچه در ما « اشتباه » است به آنچه درست است ، رهنمون شود ، چه؟

چه میشود اگر لازم باشد فرار را متوقف کنیم و باز گردیم و آنچه از آن میترسیم ، بپذیریم. روبه رو شدن با حقایق زندگی مان نه تنها علل رنج های ما را آشکار میکند ، بلکه به ما توانایی روبه رو شدن با آن حقایق را میدهد.

[us_image image=”7048″ align=”center” style=”shadow-1″ onclick=”lightbox” animate=”fade”]

تماس با ما

جهت مشاوره حضوری و اخذ نوبت می توانید از طریق شماره تماس ۰۹۱۹۲۱۳۶۰۲۳ با خانم راحله صادقی متخصص امور خانواده و ازدواج تماس حاصل فرمایید.

برچسب‌ها:, , , , , , , , , ,

اختلال شخصیت خودشیفته

اختلال شخصیت خودشیفته

اختلال شخصیت خودشیفته

قرار گرفتن در ارتباط با یک فرد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته در جایگاه یک شریک عاطفی، فرزند، والد
یا در قالب یک ارتباط دوستانه، تجربه ای دشوار و در بسیاری از موارد فرساینده است.

ویژگی های متمایز کنندهٔ افراد اختلال شخصیت خودشیفته
  • احساس برخورداری از قدرت
  • استعداد
  • زیبایی و موفقیت‌های بی انتها
  • باور به خاص بودن و استثنایی بودن خود
  • رفتار و منش تکبرآمیز
  • احساس اغراق شده ای از محق و متوقع بودن در شرایط مختلف
  • فقدان حس همدلی

 

افراد با اختلال شخصیت خودشیفته، در عین ناتوانی از شناسایی و پاسخ به نیازهای دیگران، نیاز سیری ناپذیر به موارد زیر دارند

  •  دریافت تائید و تحسین
  • توقع احترام
  • قدردانی و برخوردهای ویژه از اطرافیان خود

و احساس سرخوردگی شدیدی را، هنگامی که این انتظارات به طور کامل برآورده نمی‌شوند، تجربه می‌کنند.
ارضا نشدن نیاز شدید یک فرد خودشیفته به تحسین، توجه و احترام، در حین یک رابطه، منجر به بی ارزش شدن کامل آن رابطه در ذهن او و جستجو برای ارضا از منابع دیگر می‌شود.

در چه شرایطی رابطه با یک فرد با اختلال شخصیت خودشیفته می تواند بسیار جذاب و رویاگونه باشد:

پذیرش خود یا دیگران، به عنوان موجودیتی متشکل از وجوه خوب و بد، برای یک فرد خودشیفته دشوار است.
بر همین اساس، آنها ممکن است در شروع رابطه، تصویر بی نقصی از خود را، به طرف مقابل نشان دهند، و یا چنین تصوری را از طرف مقابل به او انعکاس دهند.
در چنین شرایطی، رابطه با یک فرد اختلال شخصیت خودشیفته، در شروع خود، می‌تواند بسیار جذاب و رویاگونه باشد.

به مرور زمان، و با آشکار شدن نقاط ضعف و محدودیت های طبیعی هر یک از طرفین، ناتوانی فرد خودشیفته از پذیرش هرگونه انتقاد، و‌ در عین حال، انتظار بی نقص بودن از طرف مقابل، منتهی به احساس سرخوردگی شدید و افول رابطه خواهد شد.
با افزایش انتظارات و توقعات فرد خودشیفته، و از طرفی بی توجهی او به انتقادات و خواسته های طرف مقابل، احساس جراحت و کاهش تدریجی اعتماد به نفس، در آن سوی رابطه اجتناب ناپذیر خواهد بود.

دشوارترین قسمت رابطه با افراد اختلال شخصیت خودشیفته

یکی از دشوارترین قسمت های رابطه با افراد خودشیفته، فقدان یا کمبود قدرت همدلی در آنان است
که منجر به احساس تنهایی در طرف مقابل رابطه، و تجربهٔ دوری روانی، علیرغم حضور فیزیکی در کنار یکدیگر، میشود.
باید تاکید کرد که ناتوانی از همدلی، در یک فرد خودشیفته، بیش از هر چیز، نشانهٔ یک اختلال، و نه یک نفرت یا بی‌رحمی آگاهانه، است.
در عین حال، احساس نادیده گرفته شدن، مهم نبودن، و مردد بودن دائمی میان ماندن یا رها کردن رابطه،
تجربه های هیجانی مشترک در میان بسیاری از کسانی است که در ارتباط عاطفی با یک فرد خودشیفته قرار دارند.

قرار گرفتن تحت سوء استفاده، یک تجربهٔ مشترک در میان بسیاری از افرادی است که در رابطهٔ نزدیک با یک فرد خودشیفته قرار دارند.
از جمله شایع ترین انواع سوء استفاده در افراد خودشیفته، نادیده گرفتن، عدم مراقبت، حمله های کلامی در قالب سرزنش و انتقادگری مفرط، دروغگویی و رفتارهای تحقیر آمیز است.

برای بسیاری از افراد خودشیفته، شناسایی و پذیرش الگوهای ناسالم و مخرب در طرز فکر و رفتارشان، دشوار است،
و این موضوع یکی از مهمترین موانع جستجوی کمک حرفه ای توسط آنان است.
برهمین اساس می‌توان گفت نخستین گام برای کمک به یک فرد مبتلا به اختلال خودشیفتگی و بهبود رابطه با او،
تلاش برای درک همدلانه، شناسایی الگوهای ناسالم، به رسمیت شناختن وجود یک مشکل، و انتقال این آگاهی به فرد مبتلا به اختلال است.

تماس با ما

جهت کسب هر گونه اطلاعات بیشتر در این رابطه می توانید با شماره تماس ۰۹۱۹۲۱۳۶۰۲۳ با خانم راحله صادقی تماس حاصل فرمایید.

برچسب‌ها:,

کتاب تئوری انتخاب از ویلیام گلاسر

کتاب تئوری انتخاب از ویلیام گلاسر

کتاب درآمدی بر روانشناسی امید ـ تئوری انتخاب ـ ترجمه دکتر علی صاحبی

مقدمه کتاب تئوری انتخاب از ویلیام گلاسر

دکتر علی صاحبی در مقدمه‌ی کتاب تئوری انتخاب می‌گوید یادگیری تئوری انتخاب نورامید را دل ما زنده نگه‌می‌دارد که:

  • ما برآیند نیروها و عوامل بیرونی نیستیم.
  • ما قربانی گذشته خود نیستیم.
  • ما بازیچه لایه‌های زیرین مغز و هورمون ها نیستیم.
  • ما رفتار خود را انتخاب می‌کنیم و تاکنون نیز چنین کرده‌ایم.

و این امید همانی است که قدرت معنابخشی به زندگی را در ما بیشتر می‌کند. باور می‌کنیم که بیش از آنکه شرایط بیرونی بر زندگی ما سلطه داشته باشد، این درون ماست که باعث حال خوب، احساس رضایت و خوشبختی ما می‌شود. آن وقت حتی با مکان به‌دنیا آمدنمان، و با تمام چیزهایی که در اختیار و انتخاب ما نبوده به صلح می‌رسیم.

بذر تمام بدبختی‌های ما در سال‌هایی کاشته می‌شود که با آدم‌هایی سر و کار داریم که معتقدند، نه تنها دریافته‌اند چه چیزهایی برای خودشان درست است، بلکه صلاح دیگران را نیز می‌دانند.

آنها با توسل به این اکتشاف خود و سنت مخربی که هزاران سال است بر فکر آنها سایه افکنده، احساس می‌کنند وظیفه دارند ما را مجبور کنند کاری را که از نظر آنها درست است، انجام دهیم.

بزرگترین بدبختی انسان نحوه مقاومتش در برابر این اجبار است؛ نظریه انتخاب مخالف سنت باستانی، من صلاح تو را می‌دانم، است.

کتاب تئوری انتخاب از ویلیام گلاسر

تئوری انتخاب از جمله شاخه های روانشناسی جدید است و می گوید که باید از کنترل گری پرهیز کرد و کنترل گری را به عنوان عامل تخریب کننده ی رابطه معرفی می کند و کنترل درونی را در مقابل کنترل بیرونی توصیه می کند .

این روانشناسی جدید به ما می آموزد که آنچه انجام می دهیم و احساس می کنیم , از جمله بدبختی ما , حاصل انتخاب خود ماست . بنابراین اگر می خواهیم احساس بهتری داشته باشیم باید به نحوی زندگی مان را تغییر دهیم . در اغلب موارد این کار بدین معناست که چنانچه با دیگران مشکل داریم , برای حل آن باید با دقت بیشتری به رفتارهای خودمان توجه کنیم .

تئوری انتخاب توضیح می دهد که افراد چرا و چگونه رفتار می کنند .

این نظریه شیوه ی کارکرد مغز آدمی را برای صدور رفتار تبیین می کند .

تئوری انتخاب معتقد است که هر آنچه از ما سر می زند یک رفتار است : غذا خوردن , دعواکردن , خشمگین شدن , غمگین و افسرده شدن , نگران و مضطرب شدن و …  . تمام رفتارهای ما از درون ما برانگیخته می شوند و معطوف به هدفی هستند . هدف هر رفتار , ارضای یکی از پنج نیاز اساسی ماست.

پنج نیاز اساسی در کتاب تئوری انتخاب از ویلیام گلاسر

  • عشق و احساس تعلق
  • پیشرفت (قدرت)
  • تفریح و لذت
  • آزادی و خودمختاری
  • بقا و زنده ماندن

تئوری انتخاب معتقد است هنگامی که افراد در ارضای نیازهای خود ناکام می شوند، دست به رفتار می زنند.
یعنی رفتار و عمل خاصی را انتخاب می کنند تا شاید بدان وسیله نیازشان را برآورده سازند.
چنانچه فرد برای ارضای نیازهایش روشهای موثر را پیدا نکند دست به رفتارهای ناکارآمد می زند که در روانشناسی رایج به آنها بیماری می گویند مثل:

  • مضطرب
  • افسرده
  • خشمگین
  • منزوی و …

این تئوری معتقد است که افراد خودشان آن رفتار را انتخاب میکنند.
پس به جای افسرده بودن فعل افسردگی کردن را بکار میبرد.

تئوری انتخاب معتقداست که گذشته‌ها بر زندگی کنونی ما اثری شگرف داشته‌است ولی تعیین کننده‌ی رفتار کنونی ما نیست .

اصول بنیادین کتاب تئوری انتخاب از ویلیام گلاسر

تنها فردی که می توانیم رفتارش را کنترل کنیم ، خودمان هستیم .

هنگامی که برای انجام کاری با تنبیه و تهدید روبرو می شویم ، به ندرت پیش می آید که آن کار را خوب انجام دهیم .

هنگامی که واقعا می فهمیم فقط رفتار خودمان را می توانیم کنترل کنیم ، فورا در مورد آزادی شخصی خود تجدید نظر می کنیم و در بسیاری از موارد در می یابیم بیش از آنچه تصور می کرده ایم آزادی داریم.

برای مثال وقتی زنی به شوهرش می گوید :

« اگر با من بهتر رفتار نکنی ، ترکت می کنم » در واقع در فرایند تعریف مجدد آزادی شخصی خودش است.
او همیشه می تواند ترک کردن همسرش را انتخاب کند.
آنچه الان باید انتخاب کند این است که اگر در این رابطه بماند، حاضر است چه میزان از آزادی خود را واگذار کند.

برای اینکه کنترل زندگی خود را در اختیار بگیریم ، که همیشه امری است ممکن ، باید ببینیم آزادی چقدر برای ما اهمیت دارد.

به این نکته فکر کنید که تا کنون چقدر وقت خود را صرف این کرده اید که دیگران را وادار کنید کاری را انجام بدهند که خودشان نمی خواهند،
و همچنین چقدر وقت صرف مقاومت در برابر کسانی کرده اید که می خواستند شما را به انجام کاری مجبور کنند که نمی خواستید انجام دهید.

هنگامی که بدانیم فقط می توانیم رفتار خودمان را کنترل کنیم ، آزادی و اختیار بیشتری داریم تا اقداماتی را انجام دهیم برای روابط و اهدافمان مفید و موثر تر هستند.

بخش هایی از کتاب تئوری انتخاب از ویلیام گلاسر

  • اگر چیزهایی یاد میگیریم

 اگر چیزهایی که یاد می گیریم یا بدست می آوریم را با دیگران سهیم نشویم چه لطفی دارد؟!

یکی از دوستانم که یک گلف باز جدی است، یک روز به تنهایی با خودش گلف بازی می کرد و با یک شوت تک ضربه به هدف زد…

به نظر من بازی اش هیچ لطفی نداشت.

  • چرا میان کاکتوس ها غلت می زنیم ؟

دکتر ویلیام گلاسر مثالى خوبى دارد او میگوید:

یک مرد جوان در پارک بزرگ کاکتوس مشغول قدم زدن بود، ناگهان تمام لباس هایش را در آورده و به وسط کاکتوس ها مى پرد و غلت مى زند،
افرادى که اطراف بودند او را با زحمت بیرون مى آورند و از او مى پرسند :چرا اینکار را کردى؟!

و او پاسخ مى دهد که :
“در آن لحظه  به نظرم کار خوبى مى آمد”
همه ما انتخاب هاى این چنینى داریم که در لحظه به نظرمان کار درستى مى آمده،
زمانیکه از ترس تنهایى با کسى ارتباط داشتیم که ما را به بیراهه کشانده ،
در زمان درماندگى از کسى درخواست کمک کردیم که صلاح ما را نمى خواسته،
تلاش براى نگه داشتن فردى کردیم که روح و شخصیت ما را پایمال کرده….

همه ما احتمالاً در میان کاکتوس ها غلت زده ایم.
ما در آن لحظه این رفتارهاى آسیب زا را انتخاب مى کنیم، اما چرا؟
استفاده از یکسرى الگوها که ممکن است از والدین یا اطرافیان آموخته شده باشد یا انتخاب آسانترى است،
نسبت به فکرکردن و پیداکردن انتخابهاى بهتر، اینست که مارا برآن مىدارد که رنج‌بردن و تحمل‌درد را انتخاب کنیم.
باور اینکه موقعیتى ناامید کننده است و شما نمی‌توانید هیچ کارى بکنید باعث اینهمه رنج و درد شده است.

  • باور افسرده شدن بسیار راحت تر از تلاش براى گرفتن حق است…
  • باور ناامیدى و اندوه راحت تر از تغییر مسیر و شروع مجدد است.
  • ما به این علت است که در شرایط خاص روى کاکتوس ها غلت مى زنیم…

کتاب تئوری انتخاب از ویلیام گلاسر

تماس با ما

جهت مشاوره خانواده و مشاوره فردی می‌توانید از طریق لینک تماس باما یا شماره‌تماس ۰۹۱۹۲۱۳۶۰۲۳ باخانم راحله صادقی درتماس باشید.

برچسب‌ها:, , , , , , , , , , , ,

چرا با افراد نامناسب ازدواج می‌کنیم

چرا با افراد نامناسب ازدواج می‌کنیم از کتاب جستارهایی در باب عشق

چرا با افراد نامناسب ازدواج می‌کنیم

از کتاب جستارهایی در باب عشق

هرچند ما فکر می‌کنیم در ازدواج به دنبال خوشبختی هستیم، اما قضیه به همین سادگی نیست.
آنچه در حقیقت جست‌وجویش می‌کنیم، «بوی خوش آشنایی» است – که می‌تواند تمام نقشه‌هایی را که برای شادمانی و خوشبختی کشیده بودیم به‌هم بریزد.

ما در واقع تلاش می‌‌کنیم همان احساسات و عواطفی را که در کودکی به‌خوبی با آنها آشنا بودیم، در روابط بزرگسالی‌مان بازآفرینی کنیم.
عشقی که اکثر ما در کودکی و نوجوانی چشیده بودیم، اغلب تحت تاثیر مسائل دیگری خدشه‌دار شده بود:

نحوه خدشه دار شدن عشقی که در کودکی چشیده ایم
  • تجربه‌های منفی نظیر تمایل به کمک به بزرگسالی که لجام‌گسیخته و خارج از کنترل بود؛
  • یا احساس محرومیت از محبتِ یکی از والدین،
  • یا ترس از عصبانیتش؛
  • یا نداشتن احساس امنیت کافی برای صحبت کردن از آرزوها و احساسات‌مان.

پس بسیارمنطقی‌ است که در بزرگسالی بعضی از کاندیداهای ازدواج را پس می‌زنیم: نه بخاطر اینکه برای ما نا‌مناسب‌اند،
بلکه برای اینکه زیادی مناسب‌اند – زیادی متعادل، بالغ ، فهمیده و قابل‌اعتمادند – در حالی‌که این همه درست بودن با احساسات قلبیِ ما بیگانه است.
ما با افراد نامناسب ازدواج می‌کنیم، چرا که ربطی بین دوست‌داشته‌شدن و احساس خوشبختی کردن نمی‌بینیم.

یکی از غم‌انگیزترین جنبه‌های یک رابطه آن است که چقدر سریع به یکدیگر عادت می‌کنیم!
با کسی آشنا می‌شویم و از این آشنایی بسیار خرسندیم،
بعد همان کسی که فقط تماشای مچ دست یا شانه‌اش می‌توانست ما را به هیجان بیاورد،
حالا می‌تواند در کنار ما لمیده باشد و ما کمترین احساسی از جذابیت حس نکنیم.

اگر زمانی حس کردیم با فرد نامناسبی ازدواج کرده ایم، هیچ اشکالی ندارد. لازم نیست او را ترک کنیم. تنها چیزی که باید ترک کنیم نظریه رومانتیکی ست که مفهوم غربی ازدواج در طول ۲۵۰ سال گذشته بر مبنای آن پایه گذاری شده است: این که یک آدم تمام و کمال وجود دارد که می تواند همه ی نیازهای ما را برطرف و تمام آرزوهای مان را برآورده کند.

باید دیدگاه رمانتیک مان را با این آگاهی حزن انگیز_و گه گاه خنده دار- جایگزین کنیم که هر موجود انسانی ما را دلخور، ناراحت، عصبانی، درمانده، دیوانه و دلسرد خواهد ساخت؛ و ما نیز -بدون هیچ قصدوغرضی_همین کار را با او خواهیم کرد.
شاید حس تهی بودن و ناکامل بودن ما هرگز پایان نپذیرد. اما هیچ کدام اینها غیرطبیعی و یا پیش زمینه ای برای طلاق نیست. در واقع انتخاب کسی که یک عمر خودمان را به او متعهد بدانیم، صرفا مانند این است که مشخص کنیم چه نوع اخلاق بدی را حاضریم یک عمر تحمل کنیم.

چرا با افراد نامناسب ازدواج می‌کنیم (کتاب جستارهایی در باب عشق)

بخشی از کتاب جستارهایی در باب عشق
نوشته آلن دوباتن (چرا با افراد نامناسب ازدواج می کنیم)

تماس با ما

جهت مشاوره خانواده و مشاوره ازدواج و توضیحات بیشتر در مورد اینکه چرا با افراد نامناسب ازدواج می‌کنیم،
می توانید با شماره تماس ۰۹۱۹۲۱۳۶۰۲۳ با خانم راحله صادقی تماس حاصل فرمایید.

مرکز مشاوره در محدوده شرق تهران، جنوب تهران و در نزدیکی میدان شهدا در خیابان پیروزی واقع شده است. با ما در تماس باشید.

برچسب‌ها:, , , , , , , , , , , , ,

داستان کوتاه دو میمون و هزارپا

داستانی کوتاه دو میمون و هزارپا

داستان کوتاه دو میمون و هزارپا

داستان کوتاه دو میمون و هزارپا از پائولوکوئیلو در زمینه اینکه به اتفاقات زندگی چگونه بنگریم و چقدر اهمیت برای چگونگی این دنیا قائل شویم.
در این داستان به نحوی کاملا ساده چگونه فکر کردن ما را به چالش می کشد …

شروع داستان:

دو میمون روی شاخه درختی نشسته بودند و به غروب خورشید نگاه میکردند. یکی از دیگری پرسید:
چرا هنگام غروب رنگ آسمان تغییر میکند؟
میمون دوم گفت: اگر بخواهیم همه چیز را توضیح بدهیم، مجالی برای زندگی نمی ماند.

گاهی اوقات باید بدون توضیح از واقعیتی که در اطرافت میبینی، لذت ببری… میمون اول با ناراحتی گفت:
تو فقط به دنبال لذت زندگی هستی و هیچ وقت نمی خواهی واقعیتها را با منطق بیان کنی !!!

در همین حال هزار پایی از کنار آنها میگذشت…

میمون اول با دیدن هزار پا از او پرسید: هزار پا، تو چگونه این همه پا را با هماهنگی حرکت میدهی؟

هزارپا جواب داد: تا به امروز راجع به این موضوع فکر نکرده ام ؟!

میمون دوم گفت: خوب فکر کن چون این میمون راجع به همه چیز توضیح منطقی میخواهد!

هزار پا نگاهی به پاهایش کرد و خواست توضیحی بدهد: خوب اول این پا را حرکت میدهم، نه، نه. شاید اول این یکی را.
باید اول بدنم را بچرخانم … هزار پا مدتی سعی کرد تا توضیح مناسبی برای حرکت دادن پاهایش بیان کند ولی هرچه بیشتر سعی میکرد، ناموفقتر بود.

پس با ناامیدی سعی کرد به راه خودش ادامه دهد، ولی متوجه شد که نمیتواند.
با ناراحتی گفت: ببین چه بلایی به سرم آوردی؟! آنقدر سعی کردم چگونگی حرکتم را توضیح دهم که راه رفتن یادم رفت!!!

میمون دوم به اولی گفت: می بینی؟! وقتی سعی میکنی همه چیز را توضیح دهی اینطور میشود…!
پس دوباره به غروب آفتاب   خیره شد تا از آن لذت ببرد…

اثر پائولوکوئیلو ـ داستان کوتاه دو میمون و هزارپا

جهت تماس با ما می توانید از طریق لینک تماس با ما با خانم راحله صادقی در ارتباط باشید.

به منظور ارتباط با مرکز مشاوره و روانشناسی خوب در تهران می توانید از طریق شماره تلفن ۰۹۱۹۲۱۳۶۰۲۳ با خانم راحله صادقی (متخصص امور خانواده و ازدواج) تماس حاصل نمایید.

مرکز مشاوره در خیابان پیروزی ـ مرکز مشاوره در میدان شهدا ـ مرکز مشاوره شرق تهران ـ مرکز مشاوره منطقه ۱۴ تهران

برچسب‌ها:, , , ,

علائم درون گرایی

علائم درون گرایی

علائمی که نشان می دهد شما درون گرا هستید

خیلی ها فکر می کنند درون گراها همان انسان های خجالتی هستند که همیشه با خودشانند و صرفا تنها بودن را به در جمع بودن ترجیح می دهند.

اما این درست نیست برای فرد درون گرا زندگی ذهنی جذابیت بالایی دارد.

فرد درون گرا از خلوت کردن با خودش انرژی می گیرد و تمایل به داشتن حلقه دوستی کوچک اما با میزان اعتماد درون گروهی بالا دارد.

این افراد در یک لحظه یک کار مشخص را انجام می دهند و از انجام دادن فعالیت های متعدد به صورت همزمان اجتناب می کنند.
بنابراین حتی اگر خجالتی هم نباشید ممکن است فردی درونگرا باشید.
خجالتی بودن لازمه درونگرا بودن نیست.

علائم درون گرایی: درباره درون گراها بیشتر بدانید.

  • شلوغی در شما استرس ایجاد می کند

کنسرت ها، کنفرانس ها، استادیوم های ورزشی مکان هایی نیستند که شما به آن ها تمایل داشته باشید.
از علائم درون گرایی این است که ترجیح می دهید کمتر در این مکان ها وقت بگذرانید.

  • علاقه ای به دیدار با اشخاص جدید ندارید

این مسئله به این معنی نیست که قادر به دوست یابی نیستید.
اما برای شما انرژی زیادی می برد تا بتوانید فرد جدیدی را بشناسید و این بسیار خستگی آور است.

  • با برون گراها دوست می شوید

درون گرا و برون گراها معمولا از کنار هم بودن لذت می برند زیرا مکمل شخصیت های یکدیگر هستند.
گاهی اوقات درون گراها نیاز دارند که از پوسته خود بیرون بیایند و در عین حال برون گراها نیز نیاز دارند که زمانی را در خانه بگذرانند.

  • مصاحبه را در شروع دوست ندارید

درون گراها می توانند در مصاحبه خیلی خوب باشند. در ابتدا ممکن است کمی عصبی شوند.
اما پس از اینکه فرد مصاحبه کننده را کمی می شناسند با اطمینان می توانند در آن مصاحبه پیروز شوند.
این نیز یکی دیگر از علائم درونگرایی است.

علائم درون گرایی که بسیار مهم هستند

  • دوستی وفادار هستید

درون گراها بسیار صادق و وفادار هستند. انرژی آن ها از درون بوجود می آید نه از دیگران.
بنابراین برای آن ها آسان تر است که با دوست خود صادق باشند.
این موضوع یکی از مهمترین خصاصیت و علائم درون گرایی است.

  • گاهی اوقات دوست دارید که هیچ کاری انجام ندهید

برای درون گراها بسیار مهم است که زمانی را تنها با افکار خودشان بگذرانند.
اگر برای لحظاتی تمایل به انجام دادن هیچ کاری ندارید
و این باعث آرامش شما می شود پس فردی درون گرا هستید.

  • برای پاسخ دادن به پیام ها کمی صبر می کنید

دائما به تلفن همراه وصل نیستید. پیام ها، ایمیل ها و تماس ها را هر وقت که فرصت پیدا کردید پاسخ می دهید.

  • به راحتی اعتماد نمی کنید

برای درون گراها بسیار سخت است شخصی را پیدا کنند که به شخصیت درون گرای او احترام بگذارد.
بنابراین ارتباط برقرار کردن با دیگران برای شما کمی زمان می برد
و دوستی که انتخاب می کنید باید شخصی باشد که واقعا بتوانید روی او حساب کنید.

  • نوشتن را دوست دارید

یا رشته ای را انتخاب می کنید که به نوشتن مرتبط است و یا در اوقات فراغت از نوشتن لذت می برید.
نوشتن راهی است که درون گراها با خود درونی خودشان ارتباط برقرار می کنند و شارژ می شوند.

  • مودب و خوشرو هستید

درون گراها معمولا بیشتر به جزئیات و اطرافیان خود توجه می کنند و این باعث می شود
میزبان مودب و خوشرویی باشند و مردم از در کنار آن ها بودن واقعا لذت ببرند.

  • از پیش برنامه ریزی می کنید

شاید زیاد به این مسئله بال و پر ندهید اما وقتی کاری را با برنامه ریزی انجام دهید همه چیز بهتر پیش می رود.
وقتی می خواهید با دوستانتان بیرون بروید برنامه ریزی برای شما اهمیت زیادی خواهد داشت.

  • انسان فهمیده ای هستید

جوانان درون گرا معمولا فهمیده تر از سنشان هستند.
درون گراها نمی خواهند که تظاهر به دانایی کنند اما گرایشات آن ها به سمت خرد و کمال است.

  • می دانید که چه می خواهید

وقتی بدانید که چه می خواهید یکسری امتیازات بدست آورده اید:
از امتحان کردن چیزهای جدید ترس به خود راه نمی دهید و هیچوقت وقت با شک و دودلی سد راه دیگران نمی شوید.

  • انسان متعادلی هستید

انسان های درون گرا بین اوقات تنهایی و اوقاتی که در جمع هستند تعادل ایجاد می کنند.
با جابجایی در این دو موقعیت بدون فدا کردن زندگی اجتماعی خود همچنان پر انرژی می مانند.
این بدین معنی است که بدون اینکه خودتان را خسته کنید هم کار می کنید و هم سرگرمی های خودتان را دارید.

جهت تماس و دریافت زمان مشاوره از طریق لینک تماس با ما با خانم راحله صادقی ارتباط برقرار نمایید.

مرکز مشاوره و روانشناسی در جنوب تهران ـ مرکز مشاوره و روانشناسی شرق تهران ـ مرکز مشاوره و روانشناسی در خیابان پیروزی ـ مرکز مشاوره و روانشناسی میدان شهدا

 
برچسب‌ها:, , , , , , , , , , ,

افراد موفق چگونه فکر می کنند؟

افراد موفق چگونه فکر می کنند؟

۵ سوال مهم که هر روز افراد موفق از خودشان می پرسند و شما هم باید از خودتان بپرسید

سعی کنید این سوالات را در انتهای هر روز از خودتان بپرسید. اینکار به شما کمک می‌کند فردی بهتر و موفق‌تر شوید. البته اگر دوست دارید جزء افراد موفق باشید.

۱- بهترین اتفاقی که امروز برایم افتاد چه بود

چه اتفاقی باعث شد احساس غرور، شادی، یا قدرشناسی کنید؟ آیا امروز حتی برای لحظه‌ای احساس لذت و موفقیت کردید.

برای لحظه‌ای دوباره آن احساس را در خودتان زنده کنید. ما لحظات اینچنینی بیشتری در زندگیمان نیاز داریم، به همین خاطر بهتر است که به چیزهای مثبت فکر کنیم. خیلی وقت‌ها اتفاقات خوب را نادیده می‌گیریم. اما نباید اینطور باشد، باید از آنها نهایت لذت را برده و قدردانشان باشیم. این سوال کمک می‌کند، مثبت، شاد و قدرشناس باشیم.

۲- چه کاری را می‌توانستم بهتر انجام دهم

از تجربیات امروزتان چه درسی می‌توانید بگیرید؟
چه اشتباهی مرتکب شدید که باید در آینده از آن جلوگیری کنید؟
چطور می‌توانستید یک موقعیت گفتگو را بهتر انجام دهید؟
به راه‌هایی فکر کنید که این مسئله را در آینده بهبود بخشید.

۳- مهمترین کاری که فردا باید انجام دهم چیست

کدام کار است که به تنهایی اهمیت زیادی دارد و تفاوت زیادی در روز من ایجاد خواهد کرد؟
اگر برنامه روزانه دارید، مطمئناً این کار باید در آن نوشته شده باشد–و احتمالاً در راس آن لیست.
به این فکر کنید که چطور اول صبح آن کار را به اتمام برسانید.
این سوال کمکتان می‌کند روی کارهای مهم روزانه خود متمرکز شوید.

۴- چه کار جدیدی را فردا می‌توانم امتحان کنم

زندگی سفری اکتشافی است. در هر سنی هم که باشیم، باید هر روز یک کار جدید را امتحان کنیم. فردا چه تجربه جدیدی می‌توانید داشته باشید؟

۵- مهمترین فردی که در زندگی من وجود دارد کیست و چه کاری برای او انجام می‌دهم

روی کسی که دوست دارید—همسرتان، فرزندتان، والدین یا هر کس دیگر—متمرکز شوید.
آیا به آنها گفته‌اید یا نشان داده‌اید که چقدر برایتان اهمیت دارند؟
فردا چه کاری می‌توانید برای کمک کردن، شاد کردن و یا غافلگیر کردن آنها انجام دهید؟
ما خیلی وقت‌ها آنقدر مشغول می‌شویم که عزیزانمان را فراموش می‌کنیم.
این سوال باعث می‌شود دوباره به آنها بپردازید.

همین ۵ سوال ساده اما مهم که می‌تواند کمکتان کند زندگیتان را بهتر کنید.
افراد موفق این ۵ سوال ساده را از خودشان می پرسند.
سعی کنید هر شب قبل از خواب این سوالات را از خودتان بپرسید.

 

جهت دریافت وقت مشاوره با شماره تماس ۰۹۱۹۲۱۳۶۰۲۳ با خانم راحله صادقی در تماس باشید و یا اینکه از طریق لینک تماس با ما ارتباط برقرار نمایید.

برچسب‌ها:, , ,

۲۵ رفتاری که باید به کودکانتان آموزش دهید

رفتار کودکان

۲۵ رفتاری که باید به کودکانتان آموزش دهید

رفتار کودکان ۱: وقتی چیزی از کسی می‌خواهید، بگویید، «لطفاً».

رفتار کودکان ۲: وقتی چیزی از کسی می‌گیرید، بگویید، «متشکرم».

رفتار کودکان ۳: هیچوقت بین صحبت بزرگترها نپرید مگر اینکه کارتان خیلی مهم باشد. مطمئن باشید وقتی حرفشان تمام شد متوجه شما شده و جوابتان را می‌دهند.

رفتار کودکان ۴: اگر نیاز است که فوراً توجه کسی را به خودتان جلب کنید، از عبارت «عذر می‌خواهم» استفاده کرده و پشت سر آن بقیه حرفتان را بزنید.

رفتار کودکان ۵: اگر برای انجام کاری تردید دارید، اول اجازه بگیرید. اینکار باعث می‌شود بعداً پشیمان نشوید.

رفتار کودکان ۶: برای دیگران هیچ فرقی نمی‌کند شما از چه چیزهایی خوشتان نمی‌آید. نظرات منفی‌تان را برای خودتان نگه دارید یا فقط با دوستانتان مطرح کنید.

رفتار کودکان ۷: هیچوقت درمورد خصوصیات ظاهری دیگران نظر ندهید مگر برای تحسین کردن آنها.

رفتار کودکان ۸: وقتی کسی از شما حالتان را می‌پرسد، پاسخ داده و شما هم حالشان را بپرسید.

رفتار کودکان ۹: وقتی در خانه دوستتان هستید، یادتان باشد موقع رفتن حتماً از پدر و مادرش تشکر کنید.

۲۵ رفتاری که باید به کودکانتان آموزش دهید

آموزش رفتار ۱۰: وقتی می‌خواهید وارد اتاقی شوید که در آن بسته است، ابتدا در زده و قبل از اینکه در را باز کرده و وارد اتاق شوید، منتظر بمانید که کسی اجازه دهد.

آموزش رفتار ۱۱: وقتی به جایی تلفن می‌کنید، حتماً ابتدا خودتان را معرفی کرده و بعد بخواهید که با فرد موردنظرتان حرف بزنید.

آموزش رفتار ۱۲: وقتی کسی هدیه‌ای به شما می‌دهد، حتماً از او قدردانی و تشکر کنید. حتی می‌توانید این کار را با یک ایمیل تشکر انجام دهید.

آموزش رفتار ۱۳: هیچوقت جلو بزرگترها از کلمات زشت استفاده نکنید. بزرگترها همه این کلمات را بلدند و اصلاً برایشان جذابیتی ندارد.

آموزش رفتار ۱۴: هیچوقت به کسی فحش ندهید.

آموزش رفتار ۱۵: به هیچ دلیلی کسی را مسخره نکنید. اینکار به دیگران نشان می‌دهد که آدم ضعیفی هستید.

آموزش رفتار ۱۶: حتی اگر بازی یا جمعی به نظرتان خسته‌کننده آمد، آرام بنشینید و تظاهر کنید که برایتان جالب است.

آموزش رفتار ۱۷: اگر موقع راه رفتن با کسی برخورد کردید، بلافاصله عذرخواهی کنید.

آموزش رفتار ۱۸: موقع عطسه یا سرفه کردن جلو دهانتان را بگیرید و هیچوقت در مکان‌های عمومی بینی‌تان را تمیز نکنید.

آموزش رفتار ۱۹: وقتی می‌خواهید از دری رد بشوید، نگاه کنید شاید لازم باشد در را برای کسی نگه دارید.

۲۵ رفتاری که باید به کودکانتان آموزش دهید

آموزش رفتار ۲۰: اگر دیدید والدین، معلم یا همسایه‌تان مشغول انجام کاری هستند، از آنها سوال کنید که می‌توانید کمکشان کنید یا نه. اگر پاسخشان مثبت بود آن کار را انجام دهید چون ممکن است کاری جدید یاد بگیرید.

آموزش رفتار ۲۱: اگر بزرگتری از شما می‌خواهد کاری انجام دهید، بدون غر زدن و با لبخند آن کار را انجام دهید.

آموزش رفتار ۲۲: وقتی کسی به شما کمک می‌کند. از او تشکر کنید. اینکار باعث می‌شود آن فرد دوست داشته باشد باز هم به شما کمک کند.

آموزش رفتار ۲۳: از وسایل غذاخوری درست استفاده کنید. اگر اینکار را خوب بلد نیستید، از والدینتان بخواهید به شما یاد بدهند یا به آنها نگاه کرده و یاد بگیرید.

آموزش رفتار ۲۴: موقع غذا خوردن روی پایتان دستمال بیندازید و در صورت لزوم از آن برای پاک کردن دور دهانتان استفاده کنید.

آموزش رفتار ۲۵: برای برداشتن چیزی از روی میز غذا خم نشوید، از دیگران بخواهید آن را به شما بدهند.

جهت تماس و دریافت زمان مشاوره از طریق لینک تماس با ما با خانم راحله صادقی ارتباط برقرار نمایید.

برچسب‌ها:, , ,